پروانه ها و رنگ ها

پروانه ها و کلکسیونی از رنگ و نقش و نگار
زیبائی" فقط بخاطر زیبائی" ؟

ابتدا مختصری در باره نور و رنگ
(نور و رنگ دو پدیده مختلف ولی مرتبط)
سالهاي سال دانشمندان زيادي در صدد پاسخگويي به جواب قانع كننده اي در مورد نور و ماهيت آن بودند ، از ايساك نيتون گرفته تا كريستين هايگن و ...؛ ولي دريغ از يك جواب جامع. در پايان قرن نوزدهم ظاهراً اين نتيجه حاصل شد كه نور يك تشعشع الكترو مغناطيسي است . در همين ارتباط بود که در سال 1887 هاينريش هرتز Heirich Hertz و ويلهلم هال واكس Wilhelm Hallwachs پديده اي را مشاهده كردند كه با تئوري فوق يعني تئوري( فقط) امواج الكترو مغناطيسي مغاير بود. برخي از فلزات، هرگاه نور به آنها تابانده شود، داراي بار الكتريكي مي شوند و سرعت جريان الكترون هاي آزاد شده تحت تاثيرشدت نور تابانده شده قرار نداشته بلكه تعداد الكترونهاي آزاد شده اثر مستقيم روی شدت نور دارند..
ماكس پلانك (Max Plank) مشاهده نمود كه هرگاه به جسمي سياه رنگ نور تابانده شود، انرژي اين نور فاقد يك استمرار(Continuity) بوده بلكه متشكل از واحد هاي انرژي (Energy quanta ) مي باشد و شيئ مورد نظر قادر نيست به ميزان “دلخواه” و نامحدود انرژي جذب كند ، بلكه ميتواند (فقط ) ضريبي از يك عدد صحيح از واحد كوانتوم را جذب نمايد. اينشتين از مورد ذكر شده اين نتيجه گيري را کرد كه نور تابانده شده به سطح فلز مورد اشاره با نتايج ذكر شده، مجموعه اي از ذرات است و انرژي آن نيز ضريبي است از فركانس اين نور. اين ضريب را بعدها ثابت پلانك” نام نهادند.
از مجموعه مباحث فوق که بسیار "کش دار" بود- با وساطت ماکس پلانک- این نتیجه حاصل شد که :
* نور موجي است از نوع امواج الكترومغناطيسي و (همزمان) ماده است و جرم دارد و یا به عبارت دیگر نورپدیده ای است با خصلتی دوگانه، یعنی هم‌ ماده است و هم موج ! ” تئوری‌دوال“(Dual)
در جزئیات تشریح ” تئوری‌دوال“ سپس عنوان شد که آن دسته از اثرات نور كه با پخش، انتشار، شكست و انعكاس نور مرتبط می باشند، با "تئوري امواج الكترومغناطيسي" و آن دسته از اثرات نوركه نمايانگر تأثيرمتقابل نور و ماده بر يكديگر هستند، مانند تشعشع و جذب (Emission ,Absorption ) به بهترين نحو از ديدگاه تئوري ذره اي (Corpuscular) قابل توضيح مي باشند. حال و با توجه به خصلت دوگانه ای که نوردارد، می بایست دوگونه از اثرات نیز برای آن قابل درک باشد (و هست) .
1- آثارخصلت موجی نور و نتایج "رنگی" آن
(رفلکسیون ، شکست، پخش و اینترفرنس)
این گروه از "رنگ ها" به رنگهاي"فيزيكي"معروف شدند ، یعنی ‌آن دسته ازرنگها كه عامل پيدايش آن ها نور به عنوان امواج ‌‌الكترومغناطيسي‌‌با فنومن‌های مرتبط با آن مانند شکست، رفلکسیون، اینترفرنس هستند. نمونه هائی از این رنگها عبارتند از رنگين كمان، رنگهاي قابل مشاهده در آسمان درهنگام غروب آفتاب در افق، آبی آسمان ، رنگها ونقش هاي زيبا در پر طاوس، پروانه‌ها،رنگهاي‌ موجوددرصدف‌ها و نوع"دست ‌ساز" آن‌يعني‌ پيگمنت‌هاي‌صدفي‌ و...یعنی همه رنگهائي بدون پيگمنت ها ومواد رنگزا !
2- آثارخصلت ذره‌ای‌ نور و نتایج " رنگی" آن
(جذب و رفلکسیون، رِمیسیون ، امیسیون ، ترانس میسیون )
این گروه از رنگها که به " رنگ های ( با منشاء)شیمیائی" معروف شدند، آن دسته از رنگ ها هستند كه در بوجود آمدن آنها نور به عنوان ذراتِ داراي انرژي نقش آفريني مي‌كند. رنگ‌ها‌ ئی ازاین گروه عبارتند ازكليه مواد رنگ دهنده اعم از پيگمنت يا مواد رنگزا به جز پيگمنت‌هاي ‌صدفي.
حال و بر اساس آنچه که عنوان شد، باید قاعدتاً ظهور رنگ (به عنوان پدیده ) از دو مسیر « فیزیکی و شیمیائی » امکان پذیر باشد و هست .
یک سوال و توضیح تکمیلی :
اکنون یک سوال پیش می آید که آیا این امکان وجود دارد که با مخلوط شدن دو نوع رنگ یا فامِ مختلف و به وجود آمده از دو منشأ ( شیمیائی و فیزیکی )، یک فام جدید، ایجاد گردد؟
درجواب این سوال باید گفت «آری»، ... دنباله این مطلب را می توان در وبلاگ و در پست شماره .... تحت عنوان :
..." رنگ " در دنیای حیوانات ، بسیار فراتر از فقط بخاطر " رنگ" در صورت تمایل مطالعه کرد.

1- پروانه هائی که رنگ آن ها منشأ شیمیائی دارد
( یعنی رنگ ناشی از خصلت "ذره ای" نور )
جزئیاتی از دو نمونه ماده رنگ دهنده در پروانه ها
پروانه ها با رنگ ها ونقش ونگارهای زیبایشان همیشه سوژه هائی جذاب و تماشایی هستند . از این رو عمدتاً از شروع دهه 50 میلادی تلاش های زیادی برای پی بردن به ساختار رنگ ها در این موجودات زیبا ، مورد توجه بیولوژیست ها و شیمی دانان قرارگرفت. رمزگشائی از ساختار این مواد رنگ دهنده نسبتاً سخت و بسیار پرمشقت بود و یکی از دلایل پر مشقت بودن این تحقیقات، استخراج و خالص سازی مواد رنگ دهنده آن ها بود، بخصوص اینکه این مواد معمولاً به پروتئین هایی متصل هستندو این جداسازی-بدون تخریب ساختار ماده رنگ دهنده-کار را بغرنج تر می کرد.
موضوع دیگری که بر بغرنجی کار می افزود، میزان بسیار اندک ماده رنگ دهنده در پروانه بسیار سبک وزن بود . به عنوان یک نمونه ذکر شود که برای استخراج از پروانه سفید رنگ(تصویر) با نام آلمانی Kohlweißling ونام علمی Pieris rapae ، حدود یک میلیون از این نوع پروانه مورد نیاز بود که با مشقت و کمی هم " بی رحمی و حیوان آزاری" تهیه شد. محصول بدست آمده برای کشف ساختار ماده رنگزا بنام Leucopterin حدود 200 میلی گرم بود که البته کافی به نظر می رسید. همچنین پروانه زرد رنگ با نام آلمانی Zitronenfalter و نام علمی Gonepteryx rhamni بود و ماده رنگزای درون آن Xanthopterin است که به لحاظ شیمیائی بسیار نزدیک به ساختار ماده رنگزای درون پروانه سفید رنگ تشخیص داده شد.

با مقایسه مواد رنگ زای درون هر دو پروانه ( از یک خانواده)،در تصویر قابل مشاهده است که Leucopterin یک ترکیب از نوع یک کتون از Xanthopterin است. در این حالت با ورود یک اتم اکسیژن به ساختار، کونژوگاسیون (غیرمستقر) ازهم پاشیده شده و این به معنی تغییردر طول موجِ جذب ماکزیمم ترکیب است که عامل تغییر فام است.
2- پروانه هاي رنگ شناس

براي انسان ،تا زماني كه نور (فقط) كافي باشد و نيز در صورت تغيير منبع نور، رنگ ها قابل تشخيص اند؛ .در هواي آفتابي در حوالي ظهر، در هواي ابري و يا در نور چراغ ، اگرچه که چشم (انسان)در شرايط نام برده، با طيف هاي متفاوتي از نور مواجه است، ولي به رغم اين موضوع ،چشم اين توانائي را دارد كه رنگ ها را به درستي تشخيص دهد
حشرات، از جمله پروانه ها در جستجو و يا فتن مواد خوراكي شيرين و مورد علاقه از توانائي هاي ويژه برخوردارند ،به عنوان مثال زنبور عسل بخوبي رنگ ها را تشخيص مي دهد ،حتي زماني كه "زمينه " رنگ تغيير ميكند . اين بدان معني است كه در زمان طلوع خورشيد، در زمان غروب ،وحتي بعد از غروب خورشيد "درست به هدف ميزند "
درگزارشAnna Balkenius و Almut Kelber از دانشگاه Lund در مجله صاحب نام Journal of Biology //Bd207 ماجرا به شرح زير پيگيري شد .
تست هائي روي دو گروه از دو وارياته مختلف پروانه ها صورت گرفت. گروه اول با نام علمی Macroglossum Stellatum از این پروانه که يك ميهمان هميشگي تابستان ها در منطقه مديترانه است، با علاقه زياد در هنگام طلوع خورشيد به پرواز در آمده و از گلی به گل ديگر، غذا جستجو مي کند. طيف نوري در اين فاصله زماني-طلوع- در يك فاز تغييرات لحظه اي و نسبتاً شديد است. گروه دیگر پروانه از خانواده Deliephila elpenor ، با علاقه زياد در هنگام غروب آفتاب پرواز می کند. اين پروانه كه در مناطق اسكانديناوي و در اروپاي مركزي منزل دارد، چشمان تيزبيني براي تشخيص رنگ ها دارد ، بطوريكه در تاريكي نسبي نيز قدرت تميز تفاوت ها را دارد، بطور مثال در نور نقره اي ماه و حتي در نور ضعيف ستاره ها ،گل ها و شكوفه ها را از روي رنگ آنها شناسائي مي كند .
هر دو گروه بسيار ماهرانه عمل كرده و اگر چه علاقه بيشتري به رنگ هاي زرد و آبي دارند، ولي بسرعت مي آموزند كه درگل هاي سبز نيز ميتوان مواد شيرين و قابل تناول پيدا كرد.پس از اينكه مفيد بودن "رنگ سبز" را آموختند، به اين رنگ نیز تمايل فراواني پيدا کردند. دو محقق سوئدي نامبرده از دانشگاه Lund با فيلتر كردن نور در رنگهاي مختلف و همزمان قرار دادن خوراكي هاي مورد علاقه اين پروانه ها در محل نور فيلتر نشده ( ازنوع فام نارنجي و يا قرمز) به اين نتيجه شگفت آور رسيدند كه فقط رنگ هاي مورد علاقه -حتي به رغم فيلتر - جذاب هستند و نه رنگ ديگري و نتيجه گيري كردند كه (به احتمال زياد) رنگ زمينه تأثير گذاري بيشتري از طول موجِ نور در حال تابش دارد .
3- وقتي كه زيبائي مصونيت مي آورد!

پروانه ها با نقش و نگارهايشان براي ما هميشه زيبا هستند، بقدري زيبا و به خصوص متنوع كه به سوژه جالبي براي كلكسيونر هاي "جمع آوري كننده پروانه " تبديل شده اند (در برخي از كشور ها ممنوع شده است ). البته اين زيبائي هاي خيره كننده در بال هاي پروانه ها يك واجب اضطراري براي اين موجودات است.
چگونه به اين زيبائي ها دست يافته اند ؟ ساختار اين نقش و نگار ها ازچيست و... ؟
در اين خصوص بيولوژيست ها مدت ها است كه تحقيق مي كنند و محققان آمريكائي چندی پیش به دلايل وجودي اين رنگ ها و نقش ونگار ها دست يافته اند، رنگ هائي از مشابه رنگين كمان گرفته تا خطوط با رنگ هاي درخشنده و منظم و لكه هائي در رنگ ها و اندازه هاي مختلف! همه اين زيبائي ها براي پروانه در وحله اول موضوع مرگ و زندگي است و سپس چگونه زندگي كردن،در جفت يابي و... يك چيز مسلم است و آن اينكه اين زيبائي ها و بخصوص لكه هاي سياه رنگ موجود در بال پروانه ها ، اگر چه خيره كننده و اعجاز انگيز، ولي (یقیناً) براي خوش آمدن و لذت بردن ما آدم ها بوجود نيامده اند !
(در حاشیه : " آدم و انسان" دو واژه و بخصوص دو محتوای متفاوت ! )
اين لكه ها ي قهوه اي تا سياه رنگ بيشتر به خاطر ترساندن پرنده هائي بوجود آمده اند كه از خوردن پروانه ها لذت مي برند ، لكه ها شباهت زيادي به "چشم" براي پرنده هاي شكارچي داشته و لذا پرنده ها بجاي خوردن پروانه از آن مي گريزند. اين امر بخصوص زماني صادق است كه - در برخي از پروانه ها- با تغيير فرم بال ها، لكه ها نيز تغيير ميكنند، كوچك تر و يا بزرگ تر مي شوند،كم رنگ ترو يا پر رنگ تر و ...
اين بود خلاصه اي از فونكسيون "ايجاد مصونيت " به كمك زیبائی و نقش و نگار ها. مورد ديگرِ علت وجودي اين رنگ ها براي شناسائي شدن توسط هم گروه ها و هم خانواده ها بویژه در هنگام جفت يابي (شريك يابي! ) است !
رنگ ها چگونه پديد مي آيند ؟
خطوط،لكه ها و.... همه در اثر وجود پولك ها و يا پرك هائي مي باشند كه رفلكسيون نور را در جهات مختلف باعث مي شوند بال ها از پولك هاي (Flecks) پايه و پوشاننده -به زبان رنگ ساز ها، آستري و رويه- ساخته شده اند .اين لايه ها بصورت نسبتاً متراكم روي هم قرار داشته و داخل آن ها(پر ها) مملو از هوا !در برخی از موارد پيگمنت هائي نيز وجود دارند ، بطوريكه براي "رنگي" شدن از هر دو فنومن نور استفاده مي شود، هم شكست، رفلكسيون واينتر فرنس نور و هم وجود مواد رنگ دهنده !
محققان آمريكائي Robert Reed از دانشگاه Duke Univ. و Michael S. Serfas از دانشگاه Wisconsin Mediason عامل اصلي در اين "وقايع رنگي" را دو نوع ژن "Notch and Distal less" مي دانند. آنها همچنين معتقدند كه چگونگي بروز "اين همه رنگ" موضوعي است كه به نحوه تنظيم و Timing اين ژن ها در طول تكاملشان مربوط مي شود. بگفته اين محققان در اين مدت زماني ژنوم اصلي (الزاماً) تغيير نيافته است، بلكه بيشتر تأ ثير آنها روي يكديگر، عامل تعيين كننده بوده است. همچنین يك پروتئين تعيين كننده در Notch باعث بوجود آمدن و تشديد Communication بين سلولي گرديده و ژن Distal-less فعاليت ساير ژن ها را تنظيم مي كند. اين قصه سر دراز دارد !
منبع : Farbimpulse//wissen.//Brilux GmbH
4- وقتی سیمتری (تقارن) خطر آفرین می شود

پروانه هایی با نقش و نگار هاي كاملاً قرينه ولي درخطر !
تقارن يا Symmetry و درك و فهم آن نه تنها يك ويژگي براي انسان متفكر است،كه در دنياي حيوانات نيز بسيار گسترده و نسبتاً عمومي است . عدم تقارن يا Asymmetry نيز ارزش هاي خود را دارد، ازجمله و به ويژه براي استتار، همانگونه كه در رنگ آميزي خود روها، ادوات و لباس هاي نظامي مورد استفاده فراوان قرار مي گيرد .
بسياري از پروانه ها با نقش و نگار هاي بسيار زيبا و متنوع خود كه در تقارن كامل نيز مي باشد، درست به دليل وجود همين تقارن است كه به طور دايم با خطر از دست دادن حيات مواجه هستند !
اين يافته محققاني از School of Biological Sciences in Bristol به سر گروهي Innes C. Cuthill مي باشد كه در Proceedings of the Royal Society“, Teil B, Bd. 273, S. 1267)) به چاپ رسيده است .
روش كار به اين ترتيب بود كه پروانه هائي از جنس مقوا ساخته شدند كه بجای بدن پروانه ، كرم هاي كوچكي قرار داده شد. روي مقواها كه به رنگ خاكي- قهوه اي بودند، نقاشي هائي از طريق "عكس برگردان" چسبانده شد، تعدادي بصورت كاملاً قرينه وتعدادي هم نا متقارن. سپس اين پروانه هاي مصنوعي در نقاط مختلف، روي شاخ و برگ درختان قرار داده شدند و سپس كمي انتظار براي از راه رسيدن پرندگان ؛ پرندگاني كه "خوراك پروانه" را بر هر غذاي ديگري ترجيح مي دهند! پروانه هائي كه نقاشي هاي روي آنها به صورت قرينه بود، اكثراً بسيار سريع توسط پرندگان پيدا و خورده شدند (البته كرم هاي روي مقوا ها ) و اين در حالي بود كه پروانه هاي با اشكال نا متقارن مدت زيادي سالم ماندند!
حال اين كه چرا كرم های روي "پروانه "هاي غير متقارن توسط پرندگان پيدا نشد و يا پيدا شد ولي خورده نشد؛ يك راز است و يا اينكه اصولاً چرا اشکال و نقش و نگار هاي پروانه ها به صورت قرينه است؟ يك راز ديگر! ؟
5- پروانه های ترانسپارنت
(ساختارهای نانوئی که رفلکسیون را "سرکوب" می کند)

ابتدا در حاشیه :
این روزها از واژه "نانو"- با ربط و بی ربط- بقدری استفاده می شود که خطر "بد فهمیده شدن" و در گروه افراد " نانو دوست یا نان به نرخ نانو خور" قرار گرفتن، وجود دارد ! بگذریم
به موضع بر گردیم
تقریباً غیرقابل دید، بالهای پروانه مذکور هیچ گونه نوری رامنعکس نمی کند. زاویه تابش نیز قادر به تغییر این ویژگی نیست ولذا پروانه مذکور عملاً ترانسپارنت جلوه می کند. محققانی از شهر کالسروهه که این راز رابرملا کردند ،معتقدند که ساختارهای نانوئی نسبتاً "درهم"وغیر سیمتری در بال های این پروانه نه تنها کاملاً آبگریزاست ،بلکه خودتمیز شونده نیز می باشد وهیچ گونه نوری را هم منعکس نمی کند..
پروانه مذکور (Greta oto) که عمدتاً درآمریکای مرکزی زیست دارد ،بایک ترفندجالب از پرنده های "خورنده" مخفی گشته وبا نامرعی شدن درامان می ماند. درطبیعت مواد ترانسپارنت نامرعی بازهم یافت می شود که درتابش مستقیم وعمودی نورغیرقابل رویت هستند،واین درحالی است که پروانه موردنظر ازیک ویژگی خاصی برخورداراست که تابش نور درکلیه زوایا را ازخودعبورداده ودرتمام زوایا ترانسپارنت جلوه می کند.
محققان انستیتو تکنولوژی درکالسروهه (آلمان) که این پدیده نادررا بیشتر زیر ذره بین گرفتند ،به کمک میکروسکوب های الکترونیکی دارای وضوح بالا دریافتند که درجانوران "ترانسپارنت" دیگر رفلکسیون درحد بسیارکم وجوددارد وچیزی که این پروانه را مستثنی می کند ، ستون های نانومتری درابعاد 400تا600نانومتر با فواصلی بین 100تا140نانومتر می باشد که عامل این فقدان رفلکسیون (حتی) بسیارکم است و نتیجه آن ترانسپارنت بودن در هرزوایه ای ازتابش است،پدیده ای که قادراست درآینده (احتمالاً)درعینک های دارای درصد بسیارکمی بازتاب (نور) مورداستفاده قرارگیرد.
منبع : Karlsruher Institut für Technologie, 23.04.2015 - RPA
... و در آخر یک موضوع " غیر رنگی" ولی مرتبط با پروانه ها :
("پروانه ها با شیر چه رابطه ای دارند؟ ")
از : Prof. Blumes Bildungsserver für Chemie
درجنوب آلمان، پروانه"شیردزد"یا "خامه دزد" نامیده می شود. درانگلستان این موجودات را Butterfly می نامند .
نام آلمانی برای پروانه "شمترلینگ" (Schmetterling) است .
ریشه این نام گذاری ها چیست ؟
سری به پراگ می زنیم. دراین شهر دربرخی از مغازه ها ی فروش محصولات لبنی "سمتانا" (Smetana ) عرضه ‌می‌شود.
"سمتاتا "به‌زبان‌آلمانی"زانه"(Sahne) وبه فارسی خامه می شود .دراسلوونی خامه را (Smetana )و دراتریش "شماند"
( Schmand)می نامند. به این ترتیب ما آرام آرام به واژه آلمانی شمترلینگ (Schmetterling) برای پروانه نزدیک می شویم. اکنون سوال این است که به چه دلیل پروانه ها به "شیردزد" یا"خامه دزد" معروف شده اند ؟
درگذشته ظروف یا دبه های شیر وسرشیر سرباز درگوشه کنار بودند، ازطرفی آنروزها بسیار بیشتر از امروز پروانه وجود داشت و اطراف ظروف شیرمعمولاً پر بود ازپروانه هائی‌که از شیرمی نوشیدند، این شیرو خامه خوری پروانه ها به مزاق شیردارها و شیرفروش ها به هیچ وجه خوش نمی آمد. چراکه آنان هم وضع مالی خوبی نداشتند و هم اینکه ملزم به دادن یک دهم از شیر یا خامه خود به عنوان مالیات به حاکمان محلی وقت بودند و به همین دلیل حتی یک قطره شیر نیز برایشان ارزش داشت.حال و با این توصیف اگرموجود یا موجوداتی این کالاهای باارزش، یعنی شیر، سرشیرو خامه را - معمولاً بدون مجوز- تناول کنند، چه لقبی به آنها داده می شود ؟
"شیردزد" یا "خامه دزد"
اکنون یک سوال دیگر مطرح می شود و آن اینکه چرا پروانه ها شیر (پرچرب) و خامه دوست دارند؟
پاسخ:
هرازگاهی ‌پیش ‌می‌آیدکه ‌مشاهده می شود پروانه یا مگسی، اگرچه هنوززنده، ولی یک گوشه، معمولاً درکنارپنجره بی‌حرکت افتاده است. حال و درصورتیکه ‌مقداری ‌آب ‌شکربه ‌این موجودات ازحال رفته خورانده شود، مشاهده می گردد که‌آنها-پس ازاین‌سوختگیری- دوباره "جان گرفته"و پرواز می کنند. ازاین میان مگس پس ازکوتاه زمانی مجدداً شروع به پریدن می کند، درحالی که پروانه هنوز قادربه حرکت نیست، ولی پس از مدتی آرام آرام ازجا برمی خیزد و چندلحظه بعدهم...پرواز !
این تفاوت بین مگس پروانه ازکجا ناشی می شود؟
مگس ها ازقند به صورت مستقیم به عنوان ماده انرژی زا استفاده کرده و قندرا اکسید می کنند . پروانه ها ولی اضافه برقند به اسیدهای چرب نیز نیازدارند. یک پروانه بی رمق و ازحال رفته، بخصوص اگر مدتی برای خورده نشدن توسط یک پرنده، درحال تلاش و فراربوده و تمام ذخیره چربی خود را سوزانده باشد، می بایست ابتدا با استفاده از آب قندی که به او خورانده شده، چربی سنتز کند. این پروسه،یعنی سنتز چربی از قند مقداری زمان می برد و به همین دلیل هم تا شروع مجدد پرواز - درمقایسه بامگس- مدتی طول می کشد ! !
منبع : Prof. Blumes Bildungsserver für Chemie

پائیز و رنگ های آن

پائیز؛ برگ ریزان و کلکسیونی از رنگ ها

( آخرین به روز رسانی در تاریخ 18 مهر 1400)

درختان به لحاظ نوع و فرم برگ ها معمولاً به دو گروه پهن برگ ها و سوزنی برگ ها طبقه بندی می شوند.
درختان سوزنی برگ ریزش (و رویش) برگ هایشان به تدریج صورت می گیردو در تمام فصول سال سبز رنگ هستند. درختان پهن برگ که به درختان برگریز نیز معروفند، در پاییز خزان شده و برگ‌هایشان را از دست می دهند. این ازدست دادن برگ ها در درختان پهن برگ خود داستانی ست از مرگ و زندگی، زیرا که (فقط) از این طریق سرمای زمسان را تاب می آورند. پروسه " برگ ریزان " در این نوع درختان، در مسیر معکوس رویش، یعنی آب رسانی و انتقال مواد از ریشه به برگ ها وسایر اجزاء خارج از خاک رخ می هد، بدین ترتیب که با انتقال کلروفیل و سایر مواد مفید وقابل استفاده مجدد، از شاخ وبرگ به ریشه شروع شده و با تغییر رنگ برگ ها از سبز به رنگ های زرد، نارنجی و قرمز ادامه می یابد. مرحله بعدی و نهائی از این پروسه، سقوط برگ ها به کمک یک نسیم کوچک می باشد، برگ هائی که نقطه اتصال دمبرگ آنها به ساقه عملاً مسدود شده است. با این فرایند، ادامه حیات گیاه عملاً امکان پذیر می گردد، زیرا که در غیر اینصورت شاخ و برگ درختان بخش بزرگی از آب جذب شده ازطریق ریشه را با تبخیر از دست می دهندو ازآنجائیکه در فصول سرد، ریشه کمترین میزان آب از زمینِ بعضاً یخ زده را جذب می کند و این آبِ حد اقلی نیز از طریق برگ ها تبخیرشده و هدر برود، دیگر شانسی برای زنده ماندن گیاه وجود نخواهد داشت .
این ماجرا در درختان بلوط و راش (کمی) به گونه ای دیگر است. دراین درختان که برگ های خود را با رنگ قهوه ای تا اوایل بهار حفظ می کنند، بجای مسدود شدن نقطه اتصال دمبرگ به ساقه از روشی دیگر سود می برند ، بدین ترتیب که در نقاط مذکور سلول هائی رشد می کنند که یک بافت جدا کننده مشابه " چوب پنبه " بین نقطه اتصال گیاه به دمبرگ ،ایجاد کرده و مجاری انتقال آب یا " سیستم لوله کشی" و آبرسانی از ساقه به برگ ها را( نسبتاً) بلوکه می کنند. دراین نوع درختان برای سقوط برگ ها از درخت ، بادهای نسبتاً تند و پرقدرت بهار به کمک آمده و برگ ها را از ساقه قطع می کنند.
گياهان ‌پائيزرا چگونه شناسائي ‌مي‌كنند؟
هوا كه كمي خنك مي شود و ساعات روشنِ روز كم مي شود، "آنتن"هاي جذب و ضبط نور يعني كلروفيل ها، كارتينوئيدها و گزانتوفيل ها آرام آرام بلامصرف مي شوند. در این شرایط فتوسنتز نه تنها متوقف می گردد، بلکه "فتوسنتز معكوس" رخ می دهد، بدین ترتیب که از میان رنگزا های ذکرشده ،كلروفيل ها- به لحاظ ساختار شيميائي كم ثبات تر- به كمك آنزيم هائی تجزيه مي شوند. در اين پروسه ماگنزیم (منيزيم !) موجود در مركز كلروفيل، به ريشه گياه " عودت" داده شده و در آنجا براي بهار سال بعد ذخيره مي گردد. آنچه كه در برگها باقي مي ماند ،گزانتوفيل ها و كارتينوئيد ها و کم و بیش رنگزاهای گروه آنتوسیان ها هستند که در همه رنگ ها هستند، بجز سبز!
رنگِ ‌برگ‌ها
برگ ها معمولاً سبز هستند ،از سبز روشن تا سبز تيره و ماده رنگزای غالب در آنها از نوع كلروفيل است. نوع یا فام رنگِ سبزي که مشاهده می شود ، به ميزان وجود ساير مواد رنگزاي درون برگ ها بستگي دارد. قرمز ها كه زياد شود، سبزِ تيره تر مشاهده مي شود، زرد ها اگر زياد باشند، در آن صورت سبز روشن رويت خواهد شد، و زماني كه هيچ يك از مواد رنگزای ذكر شده موجود نبا شد ،در اين حالت برگ ها بيرنگ (سفيد )هستند.
برگ های همیشه سفید رنگ
در درختان و سایر گیاهان با برگ های سفید رنگ، "كارخانه"فتوسنتزدر قسمت هاي برگي گياه يا كار نمي كند و يا ناقص كارمي كند و لذا بخش مهمی رنگزا ها، يعني كلروفيل (ها) و گزانتوفيل ها نیز وجود ندارند که نتيجه آن "بی رنگی" (یا سفیدی) برگها می باشد.
برگ های همیشه قرمز رنگ
برخي از گياهان برگهايشان هميشه قرمز است، حتي در فصول"غير پائيزي"، اين رنگ قرمز از وجود سيانيدين ناشي مي شود. در اين گونه گياهان مقدار بالاي سيانيدين با رنگ قرمز، كلروفيلِ (سبز) را كه مسئوليت فتوسنتز را نیز بر عهده دارد و به مقدار كافي نيز موجود است، تحت الشعاع قرار می دهد.
آيا " رنگ های پائیزی"در پائيز ساخته مي شوند ؟
بخش هاي سبز گياهان- عمدتاً برگ ها - مجموعه اي از مواد رنگ دهنده را درون خود جاي داده اند که در طول رویش گیاه ساخته شده اند. این رنگ ها البته در فصل های رویش، با توجه به دومینانس کلروفیل (سبزرنگ) دیده نمی شوند. با این توصیف باید گفت که رنگ ها به عنوان کلکسیونی از مواد شيميائي متعدد(و متنوع) به هيچ وجه در پائيز ساخته نمي شوند، آن ها به مرور وتا قبل از رسیدن پائیز، درون گياه به مرور توليد شده ودر همان گياه جا خوش کرده اند. هر چه به پائیز نزدیک تر می شویم، به همان نسبت " از ساخت و ساز" درون گیاهان نیز کاسته شده و این پدیده ، مواد رنگ دهنده را نیز شامل می شود. کلروفیل به مرور و با شروعِ فصل پائیز تجزیه و با نقل مکان اجزاء آن از برگ ها به ریشه، در آنجا برای زنده شدن و رشد مجدد در سال آینده ذخیره می شود. اکنون و با توجه به تجزیه و فقدان رنگ سبز ناشی ازکلروفیل، سایر رنگ های قبلاً ساخته شده در گیاه فرصت عرض اندام پیدا می کنند ، بخصوص زردها و نارنجی ها ( گزانتوفیل ها و کارتینوئید ها) که یکی پس از دیگری، نمایان می شوند .
چهارگروه مواد رنگ زا ی درون برگ ها

1- سبز متشکل از کلروفیل (a و b)
كلروفيل Chlorophylle از زبان يوناني گرفته شده و متشكل از دو بخش است chlórosيعني سبز روشن، تازه و phyllo به معني برگ .کلروفیل نقش تعیین کننده ای در پروسه فتوسنتز (Photosynthese) دارد.
فتو سنتز = دی اکسیدکربن + آب + نور(انرژی) + كلروفيل(ماده رنگ دهنده) ← قند+ اكسيژن

2- زرد متشکل از گزانتوفيل (ها) مانند لوتئين ( Lutein ,Xanthophylls )
(سبز- زرد و زرد- سبز؛ متشکل از کلروفیل (a و b) و مخلوطی ازگزانتوفیل ها مانند لوتئین می باشند.)
3- نارنجي و قرمز متشکل از كارتينوئيد ها مانند بتا-كاروتين (-Carotin β, Cartinoids )

4- گاه آبي، گاه قرمز و... ؛ با توجه به ساختار و PH مانند سيا نيدين (Cyanidin )

آزمايش كروماتوگرافي ستوني
مقداري برگ سبزو تازه از يك گياه (اسفناج خوب جواب مي دهد ) را خرد كرده و در الكل (اتانل) خيس كنيد .كمي به هم زده و پس از صاف كردن از درون يك ستون كروماتوگرافي با بستر آلومينيوم اكسيد ، عبور دهيد . به عنوان حلال "جاري كننده" ميتوان از حلال هاي مختلف از جمله اَسِتون استفاده كرد ولي اتانل نيز نسبتاً خوب جواب مي دهد. به مرور كه حلال جاری کننده (وحل كننده مواد رنگ دهنده درون برگ ها) درون ستون به پائين ميرود، رنگهای( سبز، زرد، نارنجی وقرمز) ناشی از رنگزاهای متفاوت نيز بسته به قابليت انحلالشان در حلال مورد استفاده، با سرعت هاي مختلف از يكديگر جدا شده و مشاهده می شوند.

آيا مي توان برگها را جمع آوري و رنگ آن ها را استخراج كرد ؟
آري، ولي فقط در صورتيكه سريع عمل شود، چون در غير اين صورت همه رنگهاي"پائيزي" موجود در برگ ها به رنگ قهوه اي در آمده اند.
چرا برگ های رنگی همه قهوه اي می شوند؟
در پشت اين ماجرا مقدار قابل توجه‌اي شيمي نهفته است.
يك سيب و یک سیب زمینی را پوست بگیرید، زياد طول نخواهد كشيد كه هم سيب و هم سيب زميني رنگ و طراوت اوليه خود را از دست داده و قهوه اي مي شوند. آشپز ها وقتي سيب زميني را پوست مي گيرند ،آنرا در آب مي ريزند، زیرا سيب زميني نگهداری شده درون آب تا مدتی به همان رنگ اوليه - زرد روشن- باقي مي مانَد.
چرا ؟ چون زير آب اكسيژن وجود ندارد و يا حد اقل به ميزان كافي براي "اكسيد كردن" وجود ندارد.
سيا نيدين و كاتِشين (کاتِچین)
در گياهان در كنار سيانيدين،كاتشين (یا کاتِچین)؛ ازانواع تانن ها - همه از گروه پلی فنل ها- نيز وجود دارند،تانن های (معمولاً بی رنگ) از نظر شيميائي، سيانيدين احياء شده هستند .

همان طور كه در تصویر مشاهده مي شود، با احياء سيانيدين (آبی رنگ) به كاتِچین( Catechin)- هردو ازگروه پلی فنل ها- "عدم استقراركامل" در سيستم الكتروني π در (ملكول) از دست رفته و به اين ترتيب جذب ماكزيمم تركيب از محدوده قابل رويت خارج مي گردد، و اين يعني "بي رنگي"
وظيفه تانن ها درگياهان چيست ؟
تانن ها تركيباتي هستند با ساختار(پلي)فنل، آنها تلخ و ترش هستند و حشرات مكنده (آفات گياهي)تمايلي به خوردن آنها ندارندو گیاهان به کمک این ترکیبات از خود دفاع کرده و از "خورده شدن" توسط حشرات جلو گیری می کنند.يك وظيفه ديگر كاتِچین ها، کاهش "فشار اكسيداتیو" است.
احتمالاً خواهيم پرسيد که "فشار اكسيداتیو" ديگر چه نوع "فشاري" است ؟
گياهان در روز و در اثر فتوسنتز،اكسيژن توليد مي كنند ،اين اكسيژن (درون گياه) مي تواند براي گياه مخرب باشد. كاتشين ها اين اكسيژن(اضافي) را جذب كرده و با "سوختن"و قهوه اي شدن، خود را فداي گياه "صاحب خانه" مي كنند. ويتامين C ساخته شده در گياهان و ميوه جات نيز همين فونكسيون یا عمل کِرد را داشته و از" سوختن" گياه جلوگيري مي كند! امروزه از افراد غير متخصص ولي داراي كمي مطالعه نيز گه گاه شنيده ميشود که"ويتامين C آنتي اكسيدان است"،"فلفل سبز آنتي اكسيدان است" ! این موضوع را قبلاً در پستی با عنوان "آنتوسیان ها ..." بطور مفصل تشریح کردم. فقط در اینجا اضافه شود که ميزان ويتامين C در فلفل سبز خيلي كم تر از ليمو ترش نيست !
و البته كه هر ترشي (و ترشيده اي) هم ويتامين C نيست!
ازموضوع دور نشويم ، بخشي از كاتشين ها در اثر تجزيه "باكتريالي" به "برنز كاتشين"( 1,2-dihydroxybenzene) تبديل مي شوند. ( برنز كاتشين (Brenzkatechin) واژه ای آلماني ست و معني"كاتشين داغ شده " دارد.)
برنز كاتشين یا اورتو دي هیدروکسی بنزن (و مشتقات‌ آن)بي رنگ هستند و در اثر اكسيداسيون به شينون (كينون) تبديل مي شود. کینون ها در بیشتر موارد زرد رنگ هستند. این واكنش اکسیداسیونی بسيار آسان پيش مي رود، حتي در مجاورت اكسيژن موجود در هوا و بخصوص در محيط قليائي. در ادامه این اکسیداسیون، شينون (كينون ) هاي بوجود آمده به پلي فنل ها تبديل مي شوند كه قهوه اي رنگ هستند، آنزيم هائي با نام فنل اكسيداز (Phenoloxidase ) مسئول اين واكنش‌ ها مي‌باشند!

اکسیداسیون برنز کاتِشین در لوله آزمایش
ده میلی لیتر برنز کاتِشین (در آب) را به لوله آزمایش منتقل کنید . سپس با یک پی پت 5 میلی لیتر سود 2 مول بر لیتر به آن اضافه کرده و بدون اینکه لوله آزمایش را تکان دهید، به آن نگاه کنید .
مشاهده می شود که رنگ محلول تغییر کرده وکمی به سبزی می زند، اکنون و به مرور در سطح فوقانی لوله آزمایش یک رسوب قهوه ای رنگ ظاهر می شود. علت این تغییر رنگ، نفوذ اکسیژن به داخل مایع است. حال لوله آزمایش را خوب تکان دهید تا اکسیژن به تمام محتوای لوله آزمایش وارد شود. دراینجا رنگ سبز اولیه محو گردیده و کلِ محتوای لوله آزمایش به یک ماده قهوه ای رنگ تبدیل می شود. این تغییر رنگ بخصوص در جداره لوله بخوبی قابل مشاهده است.

اکنون‌‌ ميدانيم كه چرا سيب زمينيِ پوست کنده در مجاورت هوا قهوه اي رنگ مي شود و چرا رسم براین است که نوع خلال شده آن برای تهیه "فریت" یا " قیمه پلو" را تا قبل سرخ کردن در یک ظرف آب نگهداری می شود.
آزمايش:
یك سيب زميني را پوست كنده و سريع با كمي محلول سديم هيدروژن سولفيت آغشته کرده و درگوشه اي قراردهید! يكساعت بعد مشاهده خواهيد كرد كه سيب زميني رنگ زرد روشن خود را حفظ كرده و قهوه اي نشده است. این ماجرا به این علت است که سديم هيدروژن سولفيت - یک احیاء کننده- با اكسيد شدن (خود) از رسيدن اكسيژن به سيب زميني جلوگيري كرده است.
... و این بود ماجرای برگریزان و قهوه اي شدن برگ هاي سبز، زرد، نارنجی و...در پائیز.
برگ های "مرده "چه به سرشان می آید؟
برگ های خزان شده روی زمین – از درون شهرها که بگذریم- خوراکی محبوب هستند ؛ برای هزارپاها، کرم های خاکی، کنه ها و مشابه. این موجودات که آنها نیز- برخلاف تصور بعضی ها- حق زندگی دارند، ابتدا برگ ها را سوراخ می کنند، سوراخ هائی که با گذشت زمان بزرگ وبزرگ تر می شوند، تا جائی که فقط اسکلتی از برگ باقی می ما نَد. سپس کرم های باران بقایای برگ ها را به عمق خاک می برند، آن ها را آسیاب کرده و به داخل روده می کِشند. آنچه که از این " بخور بخورها" باقی می ما نَد، سهم قارچ ها و باکتری ها می شود. این ریز موجودات - معروف به ارتش ضایعات - سپس هر آنچه که باقی مانده است را به هوموس (Humus) ( خاک برگ، گیاه خاک) تبدیل می کنند که در ماه ها و سال های بعد خاک مناسبی برای رشد درختان هستند، درختانی که دوباره با فرارسیدن پائیز همه چیز را دوباره تکرار می کنند، از رنگی شدن برگها تا تبدیل برگ های مرده به خاک قابل استفاده برای درختان جدید و این سیکل حداقل میلیون ها سال است که هر ساله تکرار می شود.

عینک آفتابی وعنکبوتی که ازآن بهره می برد

محافظت از چشم با عینک آفتابی ،
عنکبوتی که هنگام جفت یابی از "عینک آفتابی" استفاده می کند

1-  یک عینک آفتابی چگونه عمل می کند ؟



عینک های آفتابی در نور زیاد (خورشید)، چشم وبخصوص قرنیه وشبکیه را از اشعه  خورشید ، بخصوص بخش زیانبار آن درامان می دارد. رنگ شیشه دراین عینک ها در نورزیاد بطور اتوماتیک به تیرگی متمایل می شود . مکانیزم این پروسه که کمی پیچیده به نظر می رسد نسبتاً ساده وقابل فهم است .
درنور خورشید تابستان و زمستان های پربرف معمولاً - وبخصوص درآسمان صاف- دید کمی مشکل شده وآنچه که دیده نمی شود ولی تأثیرات زیانبارخودرا بجا می گذارد ،بخش طول موج های کوتاهتر خورشید (UV) است .
تابش از منطقه یووی نه تنها پوست،که بسیار بیشتر به قرنیه وشبکیه چشم آسیب می رساند وچه بسا که این آسیب ماندگار شده ودربدترین حالت به کوری منتهی گردد. عینک های آفتابی ضد یووی ازاین آسیب ها جلوگیری می کند، ازاین طریق که درنورزیاد، خود بخود تیره (تر) شده ودرنورکم دوباره به حالت اول برمی گردد . اصطلاح "فتوکرومیک" اگرچه نه زیاد علمی ولی برای این گونه عینک های آفتابی نسبتاً جاافتاده است.
عینک آفتابی (فتوکرومیک) چگونه عمل می کند ؟
این پروسه (بسیار آسان) قابل فهم ، دقیقاً مانند فیلم عکاسی عمل می کند وماجرای پشت پرده آن همان واکنش های شیمیائی است که درنوردادن به فیلم های سیاه سفید عکاسی رخ می دهد. درون شیشه عینک مقداری نقره بُرمید یا کلرید جاسازی شده است .این ترکیبات دراثر نور به اجزاء آن تجزیه شده و نقره به صورت کریسال های بسیارریزرسوب می کند - آگاهانه از واژه نانو پرهیز می شود چون ممکن است ..! - این رسوبات (نقره)درون شیشه عینک ، بنا برنوع ماده اولیه ،چگونگی ومیزان درجه پخش ، یک "پرده" فام طوسی ، قهوه ای یا مشکی به شیشه می دهد .آنچه که دراینجا مهم ومتفاوت از مکانیزم نقره بُرمید درفیلم عکاسی است ، برگشت پذیربودن این فعل وافعالات است .در فیلم عکاسی از این برگشت خوردن به کمک "داروی ثبوت " ( سدیم تیوسولفات) جلوگیری می شود .لازم به  اشاره است که دراینجا - عینک آفتابی- پروسه برگشت مقداری زمانبر تر از پروسه تاریک شدن است .همچنین  خوب است اضافه شود که این پروسه درآب کمی گرم با سرعت بیشتری رخ می دهد.
عینک های "هوشمند "
شیشه عینک های "هوشمند " مکانیزم دیگری دارد .دراین جا شیشه عینک دراثراِعمال یک (اختلاف) پتانسیل (ازخارج) تیره، دوباره روشن و یااینکه به کل تاریک می شود. دراین  گونه شیشه ها مانند "کریستال های مایع" ، کریستال ها با قرارگرفتن دریک میدان الکتریکی ،به گونه ای نظم پیدا می کند ،که قادراست  نور بیشتر (یاکمتری ) جذب نماید. امروزه ازاین پدیده بیشتر در شیشه پنجره ها  استفاده می شود.
 (شاید درآینده دریک پست جداگانه توضیحات تکمیلی داده شود.)

2-  عنکبوتی با"عینک آفتابی"رنگی
نوع نر عنکبوت جهنده (Habronattus sunglow) نه تنها "لباس رنگی" برتن دارد ،که می تواند رنگی نیز ببیند !
این پدیده که محققانی از دانشگاه پیتزبورگ (Pittsburgh) آن را کشف کردند ،ازطریق یک "فیلتر تا شونده" عمل می کند که چیزی شبیه یک عینک آفتابی است. از چهارجفت چشم که عنکبوت با آن مسلح است ، چشم های "اصلی" قادرند به کمک این "عینک" (یا سیستم اپتیکی)سبز ، قرمز وحتی نور یووی را مشاهده وشناسائی کند. تاقبل ازکشف این پدیده(نیز) مشخص شده بود که عنکبوت موردبحث قادربه دید با وضوح بسیاربالا است .البته  مکانیزم دید چهاررنگ دراین عنکبوت کمی متفاوت ازآن است که درانسان وجوددارد.
نوع نر این عنکبوت گه گاه -بخاطردلربائی ازجنس مخالف- طیفی ازرنگهای نزدیک به قرمز در منطقه سر دارد ،اگرچه خود جانور توان دیدن نورقرمز راندارد، این پدیده ،چگونگی وچرائی آن مدتها برای محققان یک معما بود. تااینکه بالاخره مشخص گردید که این عنکبوت جهت دیدن بسیاردقیق یک سوژه (مهم)- شریک احتمالی برای جفت گیری – چشم هایش را روی سوژه فیکس نکرده، بلکه درحالت چرخان نگه می دارد.علت این "کنجکاوی"  به گفته دانیِل سورک (Daniel Zurek)سرگروه محققان ،این است که جانور قصددارد تمام "اطلاعات رنگی" سوژه موردنظرش را کشف کند ! !  دراین پروسه فیلترها ئی رنگی نقش دارند . فیلترهائی که توان گیرنده های نوری درچشم های عنکبوت را افزایش داده و تفکیک رنگ های مختلف ازیکدیگررابیشتر امکان پذیر می نماید.
منابع :
Scienexx  21.05.2015
Farbimpulse

کوه هفت رنگ

کوه هفت رنگ (Cerro de los Siete Colores  )
...وچگونه یک پدیده زمین شناسی دهکده ای کوچک در آرژانتین را معروف کرد ؟

 پورمامارکا Purmamarca دهکده ای است کوچک درآرژانتین که درارتفاع  2200 متری ازسطح دریا قرار داشته و 2000 سکنه دارد.این دهکده به خاطر قرارگرفتن دردامنه های "کوه هفت رنگ " ازمعروفیت جهانی برخورداراست . زمین شناسان براین باورند که شکل گیری این پدیده -کوه هفت رنگ- حدوداً 600میلیون سال به طول انجامیده است.دهکده پورمامارکا -بنابرداستان های نقل شده ازبومیان منطقه-درابتدا تفاوتی با سایردهکده های منطقه نداشت .این دهکده  دردامنه های کوهی قرارداشت که مانندسایرکوه های منطقه بوده ووجه تمایزی به لحاظ "رنگ" نسبت به سایرکوه ها نداشت. این "بی رنگی" کودکان دهکده را خوش نمی آمد ،آن ها –کودکان- دوست داشتند دردامنه کوهی رنگی وزیبا زندگی کنند . والدین این کودکان فرزندانشان را آرام کرده وبه آنها گوشزدمی کردند که "به مرورزمان وبابزرگترشدن به این "بی رنگی" عادت خواهندکرد. این نصیحت ها ولی کودکان را راضی نمی کرد تااینکه آن هاتصمیم می گیرند  هفت شب پیاپی ی زمانی که همه خواب  هستند ، باقرارقبلی و مخفیانه به دامنه های کوه رفته  وهرشب بایک رنگ به رنگ آمیزی کوه مبادرت کنند.این کارانجام شد وکودکان دوباره حوالی صبح وپس ازاتمام کار "رنگ آمیزی ونقاشی "  بی سروصدا به خانه های خود مراجعت کرده  وخودرابه خواب می زدند ! ساکنان این دهکده هرروز صبح درکمال ناباوری مشاهده میکردند که یک رنگ به رنگ های کوه اضافه شده است ، بدون اینکه از چگونگی این واقعه اطلاعی داشته باشند ، تااینکه درصبح شب هفتم متوجه شدند که کودکانشان دررختخواب نیستند ، پریشان شده وجستجو را آغازکردند . همگی ازخانه های خودبیرون زده وبه یکباره مشاهده کردند که فرزندانشان شادوخندان درحال پائین آمدن ازدامنه های کوه هستند ،با رنگ ووسایل نقاشی دردست وهمگی خوشحال ازاینکه ازاین پس دردامنه های" کوهی باهفت رنگ" خواهندزیست .
امروزه "کوه هفت رنگ "(Cerro de los Siete Colores) ازجذابیت های طبیعی منطقه محسوب می شود که گردشگران زیادی را بسوی خود جلب کرده ومی کند ،والبته که یک منبع اقتصادی درآمدزا برای ساکنان آن است.  
 و اما چگونه این واقعیت - کوهستانی با رنگ های متعدد ومتنوع - به وقوع پیوسته است ؟ برای این رمزگشائی می بایست به تاریخ کره زمین رجوع شود . اولین رنگ سبزاست که حدوداً 600میلیون سال پیش ازرسوبات حاوی اکسیدهای مس به وجودآمده است ، رنگ سفید ترکیباتی آهکی راشامل میشود که قدمتی حدود 400میلیون سال دارد. انواع رنگ های متنوع قرمزونزدیک به آن ترکیبات آهن  وزردها عمدتاً لایه های گوگردی هستند که به 80تا90میلیون سال پیش برمی گردد. وبالاخره قهوه ای ها که از خانواده ترکیبات منگنز است و لایه های تشکیل شده ازآن حداکثر به یک تادومیلیون سال پیش برمی گردد.
بعد التحریر (PS)
روزگذشته (تاریخ پست وبلاگ)ازسمنان واز مسیرفیروزکوه درراه تهران بودم ، بخشی ازاین مسیر جاده ای است کوهستانی وبسیارزیبا،بارنگ هائی‌ متنوع که شاید به‌زیبائی"کوه هفت رنگ"(آرژانتین)نباشد، و لی دربرخی از  نقاط واقعاً دست کمی هم ازآن ندارد.

دوسوژه سیاه رنگ وعلت آن

دوسوژه سیاه رنگ وچرائی‌آن ها
نوک سیاه رنگ هواپیماهای مسافربری و پلوور سیاه رنگ استیوجابز

1- نوک (دماغ)سیاه رنگ هواپیماها

2- پلوورسیاه رنگ استیوجابز

ازدرج این پست بیش از 5 سال سپری شده است ، لذا محتوا ی آن حذف می شود.
( احتمال دارد به روز شود)

دنیای رنگی موشها !

آیا قراراست موشها دنیارا"رنگی‌تر"ببینند !

ازدرج این پست بیش از 8 سال سپری شده است ، لذا محتوا ی آن حذف می شود.
 

 

رنگ پوست ومو وارتباط آن با سرطان پوست

موقرمز ها بیشتردرخطرابتلابه سرطان پوست ...

(نوع پیگمنت تعیین کننده است)


ازدرج این پست بیش از 8 سال سپری شده است ، لذا محتوا ی آن حذف می شود.
 

 

زیتون سیاه ......هم طبیعی وهم رنگ شده !

زیتون‌طبیعی‌به‌رنگ هائی‌ازسبز،قرمز،بنفش‌تاسیاه،
....وزیتون‌(سیاه)رنگ شده !

ازدرج این پست بیش از 8 سال سپری شده است ، لذا محتوا ی آن حذف می شود.
( احتمال دارد به روز شود)

 

سفیدشدن مو ...


هیدروژن پر اکسید،عامل سفیدشدن مودرسالمندی

 

1- زنده یاد فرخی یزدی :
گفتی که پس ازسیاهی رنگی نبود                پس موی سیاه من چرا گشت سپید

2- سفید یا سپید ؟
درجائی خواندم : به سپید میگوئیم سفید چون عربی "پ"ندارد !!؟
3- اصل مطلب :

ازدرج این پست بیش از 10 سال سپری شده است ، لذا محتوا ی آن حذف می شود.
( احتمال دارد به روز شود)

رنگ فلامینگوها


فلامینگوهاو"هدفمند‌سازی"مصرف‌پیگمنت‌ها...یا...... فلامینگوهاچگونه‌کارتینوئیدهایشان‌رامدیریت‌میکنند؟

ازدرج این پست بیش از 10 سال سپری شده است ، لذا محتوا ی آن حذف می شود.